Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (2378 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Schlafende Hunde soll man nicht wecken. <proverb> U دنبال شر نباید رفت .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Sie sollte in Ruhe gelassen werden. U کسی نباید مزاحم او [زن] بشود.
Man hätte sich vor Augen halten sollen, dass ... U ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
Außer ihr brauchte das niemand zu wissen. U به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
Das musst du aber nicht an die große Glocke hängen. U حالا نباید به همه دنیا در باره اش خبر بدی.
Das hat in Zukunft tunlichst zu unterbleiben. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
Jemandem etwas auf die Nase binden <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
das Maul aufreißen <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Aufreißer {m} U زن دنبال کن
folgen U دنبال کردن
jagen U دنبال کردن
Ärger suchen U دنبال شر گشتن
Willst du Ärger haben? U دنبال شر می گردی ؟
Schlafende Hunde soll man nicht wecken. <proverb> U دنبال دردسر نگرد
abholen U دنبال کسی رفتن
Sagen Sie ihm, er möchte uns abholen. U به او بگید بیاید دنبال ما.
auf Abenteuer ausgehen U دنبال ماجرا بودن
Glücksstreben {n} U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
Ich gehe der Sache nach. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
immer ein Haar in der Suppe suchen U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
immer etwas [Akkusativ] zu bekritteln suchen U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
Auf die Dürre folgte eine Hungersnot. U به دنبال خشکسالی قحطی آمد.
Suche {f} nach [dem] Glück U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
Streben {n} nach Glück U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
auf Streit [Ärger] aus sein U سر دعوا داشتن [دنبال دردسر بودن]
Im Anschluss an das Essen findet ein Konzert statt. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
da komme ich nicht mit. U من نمیفهمم [داستان را نمی توانم دنبال کنم] .
Jemandem an den Kragen wollen U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
fahnden [nach] [Jemandem] U [به] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
Meine Schwester sucht derzeit ein [e] Haus [Wohnung] . U خواهرم فعلا دنبال خانه [آپارتمان] می گردد.
in Jemands Fußstapfen treten <idiom> U از کسی دنبال روی کردن [اصطلاح مجازی]
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
Schnäppchenjägerin {f} U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد. [زن]
Er verfolgte eine Sozialpolitik, wenn auch ohne großen Erfolg. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
Schnäppchenjäger {m} U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد. [مرد]
Die Autofahrer kreisen auf der Suche nach einem Parkplatz. U ماشینهایی که دنبال جا پارک می گردند دور خودشان می چرخند.
Das macht den Bock zum Gärtner. U با این کار او دنبال دردسر میگردد. [مشکل در موضوع ایجاد می کند.]
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
nachschleppen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
schleppen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
ziehen U با طناب کشیدن [دنبال خود کشیدن ]
Recent search history Forum search
2دنبال پلیس میگردن
2دنبال پلیس میگردن
0خرید بهترین یو پی اس 2018
3من این جمله رو‌ تو کتاب خوندم: Die Kinder und ihre Begleiter fahren mit dem Bus# آرتیکل Begleiter هستش der و قسمت اول جمله به خاطر فعل fahren آکوزاتیو هستش، پس چرا ihre شده؟؟؟ مگه نباید ihern باشه؟
3من این جمله رو‌ تو کتاب خوندم: Die Kinder und ihre Begleiter fahren mit dem Bus# آرتیکل Begleiter هستش der و قسمت اول جمله به خاطر فعل fahren آکوزاتیو هستش، پس چرا ihre شده؟؟؟ مگه نباید ihern باشه؟
3من این جمله رو‌ تو کتاب خوندم: Die Kinder und ihre Begleiter fahren mit dem Bus# آرتیکل Begleiter هستش der و قسمت اول جمله به خاطر فعل fahren آکوزاتیو هستش، پس چرا ihre شده؟؟؟ مگه نباید ihern باشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com